اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خام

نویسه گردانی: ḴAM
خام . [ خام م ] (ع ص ) گوشت گنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گوشت پخته و بریان گنده شده . (ناظم الاطباء). گوشت ناپخته ٔ گندبو.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۸ ثانیه
خام سوختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت آن پختن یا برشتنی که برشته شده یا پخته شده را از بیرون سوزانده ولی در درون هنوز اثری نگذارده...
خام سوختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) آن پختن یا برشته شدنی که چیز را از درون ناپخته و نابرشته و از بیرون بر اثر سوختگی سیاه کرده است . رجوع به...
خام سوز شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آن پخته شدن یا برشته شدنی که چیز از درون خام و از بیرون سوخته شده باشد.
خام روئینه . [ م ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) پوستی که بر طبل و دهل کشند. (اشتنگاس ) (ناظم الاطباء) ۞ .
خام دانستن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) خام انگاشتن .- خام دانستن بازار ؛ کاسد شمردن ۞ .
خام سوز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پختن یا برشتنی که چیز را از درون ناپخته ونابرشته و از بیرون بر اثر سوختگی سیاه کرده است .
خام روئینه خم . [ م ِ ن َ / ن ِ خ ُ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چرم روئینه خم . (آنندراج ).
خام دستی کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کار از روی ناتجربه کردن . مال بیمصرف خرج کردن .
خام درایی کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ژاژخایی کردن . بیهوده گفتن . هرزه درایی کردن . رجوع به خام درایی شود.
بچرم خام کشیدن . [ ب ِ چ َ م ِک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کسی را در چرم قرار دادن . پوشش چرمین بر کسی پوشاندن . در چرم گرفتن . در پوست خام گر...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.