اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خام دست

نویسه گردانی: ḴAM DST
خام دست . [ دَ ] (ص مرکب ) خام مشق . ناتجربه کار. (آنندراج ).ناآزموده . بی ربط در کار و عمل . بی وقوف . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). غیر ماهر :
ماند حیران در آنکه چون سازد
نرد با خام دست چون بازد.

نظامی .


نشاید دید خصم خویش را خرد
که نرد از خام دستان کم توان برد.

نظامی .


خام دستانی که پشت پا بدنیا میزنند
در حقیقت دست رد بر زاد عقبی میزنند.

امیرخسرو دهلوی (ازآنندراج ).


که باشد یکی رومی خام دست
که با پخته کاران شود هم نشست .

امیرخسرو دهلوی (از آنندراج ).


ببازم جان که دل خود بیش از آن بود
مقامر پخته و من خام دستی .

امیرخسرو دهلوی (از آنندراج ).


|| تنبل . (اشتینگاس ). کاهل . (ناظم الاطباء). خیره دست . (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 359) :
نیاید بکار تو هر خام دست
چو هر جا شود قدر نادان پست .

میرنظمی (از فرهنگ شعوری ).


|| وحشی . (اشتینگاس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.