اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خاموش نشستن

نویسه گردانی: ḴAMWŠ NŠSTN
خاموش نشستن . [ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) بیصدا نشستن . ساکت نشستن :
جای آن نیست که خاموش نشیند مطرب
شب آن نیست که در خواب رود یار و ندیم .

سعدی (بدایع).


- امثال :
خاموش نشین و فارع از الم باش .
|| دست از فعالیت بازداشتن . اقدام لازم نکردن . چون : «آیا جایز میدانی که من در این کار خاموش نشینم »:
اگر بینی که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینی گناه است .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.