اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خان

نویسه گردانی: ḴAN
خان . (اِخ ) شهرکی است بخوزستان آبادان و خرم و توانگر و با نعمت بسیارو بر لب رود نهاده . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
خان بهادرخان . [ ن ِ ب َ دُ ] (اِخ ) وی از شعرا و بزرگان هند و پدرش جلال الدین ذوالفقاربن رحمت خان است . بسال 1857 م . خان بهادرخان هندوستان ...
خانچی خان افغان . [ چی ن ِ اَ ] (اِخ ) نام یکی از سرداران آزادخان رقیب کریمخان زند است . آزادخان در سال 1168 هَ . ق . گیلان را متصرف شد و ع...
بسطام خان کارخانه . [ ب َ ن ِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) یکی از سرداران زکیخان زند که مأمور خاموش کردن شورش رشیدبیک و جهانگیرخان پسران فتحعلی خان ...
خان احمد خان حاکم کردستان وداماد شاه عباس صفوی بود که توانست بغداد رافتح کند.
عبدالکریم ستوق بوغرا خان (اویغوری: سۇلتان سۇتۇق بۇغراخان؛ همچنین با هجی ساتوک؛ متوفی 955)[2] از خان های قره خانی بود. در سال 934، او یکی از اولین فرما...
ته خان . [ ت َه ْ ] (اِ مرکب ) اصطلاح بازی نرد خانه ٔ آخر نرد، مقابل افشار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
خان سر. [ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است ازدهستان اشکور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان . ناحیه ای است در 24 هزارگزی جنوب خاوری سی پل و 60 هزا...
خان لق . [ ل ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان فشافویه ٔ بخش ری شهرستان تهران . واقع در 51 هزارگزی جنوب باختری ری و 8 هزارگزی خاور شوسه ٔ قم . ...
ژن خان . [ ژَ ] (اِخ ) تولی خان . (دیوان رودکی ج 1 ص 187).
شش خان . [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) خیمه ٔ مدور و خیمه ٔ گرد و قلندری . (ناظم الاطباء) (از برهان ). خیمه ٔ گرد مدور را گویند و آن را گنبدی نیز خوانند...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.