اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خان

نویسه گردانی: ḴAN
خان . (اِخ ) شهرکی است بخوزستان آبادان و خرم و توانگر و با نعمت بسیارو بر لب رود نهاده . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
تاج خان لودی . [ ن ِ ] (اِخ ) از بزرگان هند در عهد شیرشاه در اکبرنامه ج 1 ص 148 آمده : «... فرید پسر او (حسن بن ابراهیم ) از زیاده سری و بدنها...
پینددادان خان . (اِخ ) ۞ قصبه ای است در خطه ٔ پنجاب از هندوستان در ایالت روال پندی (راول پیندی )، در قضای جلام در 75 هزارگزی جنوب غربی جل...
خان احمدحصاری . [ اَ م َ ح ِ ](اِخ ) دهی است جزء دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان . این ده در 20 هزارگزی شمال باختری قیدار و 2 هزارگز...
حسین خان کندی . [ ح ُ س َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر. واقع در 45هزارگزی شمال خاوری مشکین شهر 50هزارگزی ...
خان اسکندریه . [ ن ِ اِ ک َ دَ ری ی َ ] (اِخ ) محلی است دریازده فرسخی بابل از طرف شمال و تصور میشود که این محل در نزدیکی خرابه هایی موسو...
قلی خان کندی . [ ق ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه ، واقع در 2 هزارگزی جنوب میاندوآب و 2هزارگزی باخت...
میرزاکوچک خان . [ چ ِ ] (اِخ ) رجوع به کوچک خان جنگلی شود.
ده خان محمد. [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 6هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن ...
صادق خان زند. [ دِ ن ِ زَ ] (اِخ ) وی برادر کوچک کریم خان است و همواره اطاعت او میکرد. کریم خان وی را با سی هزار سوار و پیاده مأمور فتح بص...
غازی الدین خان . [ یُدْ دی ] (اِخ ) ملقب و مشهور به عمادالممالک ، از خانان و امرای هندی . رجوع به مجمل التواریخ گلستانه چ تهران صص 95-97 ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.