خان
نویسه گردانی:
ḴAN
خان . (اِخ ) دهی است ازدهستان الند بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع در 76 هزارگزی شمال باختری خوی . این ده را راه ارابه رو است . ناحیه ای است کوهستانی . آبادی آن در دره قرار دارد. آب و هوای آن سرد ولی سالم میباشد. سکنه ٔ آنجا 18 تن که بزبان کردی متکلم و بمذهب سنی متدینند. آب این دهکده از چشمه و رود یکماله است و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۸ ثانیه
خان و مان روفتن . [ ن ُ ت َ ] (مص مرکب ) خانمانی را از بیخ و بن کندن . خانمانی را بی اساس کردن : بدوستان گله آغاز کرد و حجت خواست که خان ...
خان و مان نهادن . [ ن ُ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) خان و مان خود را بجهت امری صرف کردن .خان و مان خود را برای چیزی بباد دادن : در گلستان ...
ابراهیم خلیل خان . [اِ خ َ ] (اِخ ) رئیس ایل جوانشیر. در قره باغ و قلعه ٔشوشی حکومت داشت . در جنگهای بین ایران و روسیه که در قرن 13 هجری ...
تازه کند جمال خان . [ زَ ک َ دِ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه است که در 18500گزی جنوب خاوری ارومیه و 5ه...
حاجی علی قلی خان . [ ع َ ق ُ ] (اِخ ) بختیاری . رجوع به سردار اسعد شود.
تراب خان نهاوندی . [ ت ُ ن ِ ن َ وَ ] (اِخ ) در ابتدا باکریمخان زند مودت و اخلاص داشت و سپس به دشمن او علیمرادخان پیوست . رجوع به مجمل الت...
میرزامحمدمهدی خان . [ م ُ ح َم ْ م َ م َ ] (اِخ )(دکتر...) از رجال بزرگ دولتی و رئیس الحکمای ایرانی آذربایجانی تبریزی ، ساکن قاهره ، پسر محمدتقی...
علیقلی خان افشار. [ ع َ ق ُ ن ِ اَ ] (اِخ ) وی برادرزاده ٔ نادرشاه افشار بود. هنگامی که نادرشاه به ظلم و ستم و قتل مردم بیگناه پرداخت ، در ...
شاه قلی خان وزیر. [ ق ُ ن ِ وَ ] (اِخ ) نام وزیر احمدشاه افغانی . مؤلف مجمل التواریخ گلستانه نویسد: در تاریخ احمد شاه درانی و تاریخ گلشن مر...
سلیمان خان اردلان حاکم کردستان درزمان شاه صفی بود وشهر سنندج را بانام سنه دژ بنیان نهاد.