خان
نویسه گردانی:
ḴAN
خان . (اِخ ) دهی است ازدهستان الند بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع در 76 هزارگزی شمال باختری خوی . این ده را راه ارابه رو است . ناحیه ای است کوهستانی . آبادی آن در دره قرار دارد. آب و هوای آن سرد ولی سالم میباشد. سکنه ٔ آنجا 18 تن که بزبان کردی متکلم و بمذهب سنی متدینند. آب این دهکده از چشمه و رود یکماله است و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
ده خان . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 60هزارگزی شمال خاوری لنده مرکز دهستان . دا...
دلی خان . [ دَ ] (مغولی ، اِ مرکب ) خان اقیانوس گیر، یا خان جهان گیر. (از سازمان اداری حکومت صفوی چ دبیرسیاقی حاشیه ٔ ص 40).
هفت خان .[ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش اردکان شهرستان شیرازکه 166 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و چغندر است . (از فرهنگ...
ممش خان . [ م َ م ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان خوی با 328 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ممش خان . [ م َ م ِ ] (اِخ ) (... کرد خبوشانی ) از امرای خراسان و در زمان شاهرخ میرزای افشار حاکم مشهد بود. (از مجمل التواریخ گلستانه حواشی صص...
قای خان . (اِخ ) پسر گون خان پسر اغزخان پسر قراخان اولین خان مشرق است . در زمان پادشاهی خاندان سیمجور آنها بسرزمین کنونی کوچانده شدند. (ترجم...
قره خان . [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو فرسش به فهره ا...
کپک خان . [ ک ُ ] (اِخ ) پسر دواخان و برادر ایسبوقاخان از خانان مغول بود که پس از ایسبوقاخان به سلطنت رسید و در سال 721 هَ . ق . به مرض گن...
کله خان . [ ک َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان پایین است که در شهرستان نهاوند واقع است و 590 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کوچ خان . (اِخ ) نام یکی از چهار پسر منسیک جد مغولان . (تاریخ گزیده چ لیدن ص 558). رجوع به همان مأخذ شود.