خانزاده
نویسه گردانی:
ḴANZʼDH
خانزاده . [ دَ / دِ ] (اِخ ) مادر میرزاخلیل سلطان و زوجه ٔ میرزامیرانشاه گورکانی است . این زن در مشهد بدرود حیات گفت و رخت بعالم بقا کشید. میرانشاه زوج او بضبط مملکت هلاکو میپرداخت و روزی در ضمن شکار و سواری از اسب برزمین افتاد و بر اثر این زمین خوردن نقصی در دماغش راه یافت به حدی که کلمات بیهوده بر زبان میراند و در محضر جمع مراعات افراد و بزرگان نمیکرد. در این اوقات طایفه ٔ گرجی دست بتاخت آذربایجان زدند و دهات و قرای آنجا را غارتیدند. میرزامیرانشاه در عوض آنکه بکار ملک پردازد بعیش و طرب روزگار میگذارند تا آنکه روزی خانزاده ٔ مذکور را که حرم او میبود سخنی تهمت آمیز گفت . خانزاده بحال قهر نزد امیرتیمور بسمرقند رفت و امیرتیمور را که تازه از سفر هند بازگشته بود بعزم تسخیر تبریز برانگیخت . امیر بر اثر اصرار او عزم سفر هفت ساله خود را جزم و عازم آذربایجان و تبریز شد.(ازحبیب السیر ج 3 چ کتابخانه ٔ خیام صص 587 - 482).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خانزاده . [ دَ / دِ ] (اِخ ) دختر آق صوفی سوین بیک است . سوین بیک با یوسف صوفی و حسین صوفی برادر بود و حسین صوفی چون با کیخسرو ختلانی همدا...
خانزاده . [ دَ / دِ ] (اِخ ) علاءالملک ترمذی . یکی از بزرگان است و وقتی که امیرتیمور از گذر ترمذ بر آمویه عبور نمود در خانه ٔ این خانزاده وار...
خانزاده بیگم . [ دَ / دِ ب ِ گ ُ ] (اِخ ) خواهر بابرشاه پادشاه هندوستان است که مدت ده سال در اسارت ازبکان روزگار گذرانیده و عاقبت بدست سل...
خانزاده بیگم . [ دَ / دِ ب ِ گ ُ ] (اِخ ) دختر بزرگ ترمذی است که زن سلطان محمودمیرزا فرزند سلطان ابوسعید گورکان و برادر اعیانی سلطان احمدمیر...
خانزاده بیگم . [دَ / دِ ب ِ گ ُ ] (اِخ ) نام زن سلطان احمد فرزند سلطان ابوسعید گورکان است . این زن نسبتش به خانزادگان ترمذ اتصال می یافت . ...
خانزاده بدیعالجمال . [ دَ / دِ ب َ عُل ْ ج َ ] (اِخ ) زن سوم امیر مبارزالدین محمد و مادر سلطان مظفرالدین بایزید و خانزا سلطان بوده است ۞ . ح...
خان زاده . [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) پسر خان . ولد خان . پسر آقا.