اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خانم

نویسه گردانی: ḴANM
خانم . [ ن ُ ] (ترکی ، اِ) ۞ بانو. خاتون . بی بی . (ناظم الاطباء)، جُرَّه . ستی . خدیش . کدبانو. بیگم :
جان به لب عاشق بیدل رسد
با غمزاتی که تو خانم کنی .

ایرج میرزا.


|| لقب گونه ای است که در آخر اسم زنان درآید چون مهرانگیزخانم . || فاحشه . جنده . زانیه .
- خانم بزرگ ؛ برترین زن خانه . گاهی نوادگان ، مادر بزرگ را بدین لقب خطاب کنند.
- خانم کوچک ؛ بانوچه . دوشیزه .
- خانم کوچولو ؛ لقب گونه ای است که به دختران دهند.
- خانم و خاتون ؛ با کمال حرمت . با وقار تمام . چون : مثل خانم و خاتون ها برو اینکار را کن .
- امثال :
خانم پاشنه ترکیده آقا طلبیده ؛چون زنی را شوهر او بخواند زنان دیگر این را بمزاح به او گویند. (امثال و حکم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
عبداﷲآباد خانم . [ ع َ دُل ْ لا ن ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان عزیزآباد بخش فهرج شهرستان بم . واقع در20هزارگزی باختر فهرج و 2هزارگزی شو...
کانی سفید خانم . [ س َ / س ِ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از روستاهای سقز. رجوع به کریم ایاغچی شود.
خانم بازی کردن . [ ن ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) زنا کردن . جنده بازی کردن . فحشا کردن .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خدمعلی سلطان خانم . [ خ َ دَ ع َ س ُ ن ُ ] (اِخ ) وی همشیره ٔ سلطان موصلو و زن شاه طهماسب اول صفوی و مادر اسماعیل میرزا وسلطان محمد و جده ٔ ش...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.