خانه نشستن . [ ن َ
/ ن ِ ن ِش َ ت َ ] (مص مرکب ) فرورفتن بعضی از خانه ها بعد از ساخته شدن و تمام گشتن آن . رخته در سقف و دیوار خانه پدید آمدن . (از آنندراج ). فرورفتن خانه
: خانه ای ساختم برای نشست
خود نشست و مرا مسافر کرد.
استاد (از آنندراج ).
ز دل شکستگی آه از جگر زبانه کشید
که خانه چون بنشیند غبار برخیزد.
اشرف (از آنندراج ).
از نشینندگان کسی چو نماند
عاقبت چون نشست خانه ٔ ما.
اشرف (از آنندراج ).
|| در خانه نشستن ؛ انزوا اختیار کردن . عزلت گرفتن . گوشه گرفتن .