گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خانه نشین نویسه گردانی: ḴANH NŠYN خانه نشین . [ ن َ / ن ِ ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه در خانه نشیند. || معزول . منعزل . بیکار از شغل دولتی . بیکاراز عمل . || منزوی . عزلت گزین : هرکه چون سایه گشت خانه نشین تابش ماه و خور کجا یابد. ابن یمین .|| مغضوب . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی خانه نشین شدن خانه نشین شدن . [ ن َ / ن ِ ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معزول شدن . منعزل شدن . || منزوی شدن . خانه نشین کردن خانه نشین کردن . [ ن َ / ن ِ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) معزول کردن . از کار دولت بیکار کردن . || منزوی کردن . نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود