گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خبث نویسه گردانی: ḴBṮ خبث . [ خ ُ ب َ ] (ع ص ) ناپاک . نجس : یا خبث ۞ ؛ ای مرد ناپاک . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از البستان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی خبث الحدید خبث الحدید. [ خ َ ب َ ثُل ْ ح َ ] ۞ (ع اِ مرکب ) آنچه از آهن که از کوره ٔ آهنگری بیرون افتد. افکنده ٔ آهن ۞ . (از اقرب الموارد) (از منتهی ال... خبث الحدید مدبر خبث الحدید مدبر. [ خ َ ب َ ثُل ْ ح َ دِ م ُدْ دَ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آهن را سرخ کنند در کوره و در آب فرو برند و تا هفت بار این عمل ت... خبس خبس . [ خ َ ] (ع مص ) بمشت گرفتن چیزی . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط)(از ناظم الاطباء). غنیمت گرفتن . (از معجم الوسیط). || ... خبس خبس . [ خ ِ ] (ع اِ) مدت میان دو نوبت آب خوردن شتر است ۞ . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). خبس خبس . (اِخ ) نام ناحیتی بوده است میان ارجان و دیگراعمال پارس . ابن بلخی آرد: خبس و فرزک و هندیجان ، این نواحی میان ارجان و دیگر اعمال ... خبص خبص . [ خ َ ] (ع مص ) آمیختن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از معجم الوسیط) (از متن اللغة) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || عمل آوردن و خ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود