اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خبث الفضة

نویسه گردانی: ḴBṮ ʼLFḌ
خبث الفضة. [ خ َ ب َ ثُل ْ ف ِض ْ ض َ ] (ع اِ مرکب ) چیزی باشد مانند کف که بر روی سیم گداخته ایستد : مالیدن سیماب کشته و خبث الفضه . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ثفل نقره بود و بهترین آن بود که سبز رنگ و تنگ بود و قابض بود بغایت و در وی جذب و تخفیف بود جرب و سعفه و ریش را نافع بود و چون در مرهم کنند منع خون از ناصور و بواسیر بکند. (ازاختیارات بدیعی ). بپارسی چرک نقره گویند طبیعتش بسردی و خشکی مایل است چون سوخته و مغسول ساخته در چشم کشند روشنی چشم بیفزاید و دمعه را که از گرمی بود نفع دهد و سوزش چشم را سود دارد و هریک از خبث الذهب و خبث الفضه را چنین سوزند که کوزه نو سفالین کرده در گل حکمت گیرند و شب در زیر آتش گذاشته روز بیرون آرند. حکیم مؤمن آرد: ثفل نقره است لطیف و قوی القبض و طلای او جهت قروح چشم و سعفه و جرب و بواسیر و نواصیرو التیام جراحت نافع است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.