خبر
نویسه گردانی:
ḴBR
خبر. [ خ ُ ] (ع ص ) عالم بخبر. مطلع. خبردار. واقف . دانا. (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
خبر. [ خ َ ] (ع مص ) شیار کردن زمین برای زراعت . (از منتهی الارب ) (از معجم الوسیط). || امتحان کردن . آزمودن . (از معجم الوسیط). آگاهی به چ...
خبر. [ خ ُ ] (ع مص ) مصدر دیگری است در خِبر و آن علم بحقیقت چیزی پیدا کردن . (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از تاج العروس ) (از لسان العرب )...
خبر. [ خ ِ ] (ع مص ) آگاهی یافتن بچیزی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از ناظم الاطباء). || کشاورزی کرد...
خبر. [ خ ِ ] (ع اِ) توشه دان بزرگ . (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از اقرب الموارد) (لسان العرب ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
خبر. [ خ َ ب ِ ] (ع ص ) عالم بخبر. مطلع بخبر. واقف بخبر. مطلع. دانا. (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از اقرب الموارد)(از تاج العروس ) (از لسان ا...
خبر. [ خ َ ب ِ ] (ع اِ) سدر. درخت کُنار. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط). خَبر. || جای و محلی که در آنجا ...
خبر. [ خ َ ب َ ] (ع اِ) آگاهی . آگهی . اطلاع . وقوف . (از ناظم الاطباء) : خبر شد ورا زآنکه افراسیاب چو کشتی برآمد ابر روی آب . فردوسی .چو اندر نص...
خبر. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جوزم و دهج بخش شهر بابک یزد، واقع در 63 هزارگزی شمال باختری شهر بابک متصل به راه فرعی شهر بابک . ا...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: هوال hevâl (کردی)، ازدا ézdâ (سغدی) **** فانکو آدینات 09163657861
خبرxabar معنی ۱. مطلبی دربارۀ یک رویداد جدید. ۲. (اسم مصدر) آگاهی. ۳. حدیث. ۴. [مجاز] حادثه؛ رویداد. ۵. (ادبی)= گزاره ⟨ خبر دادن: (مصدر متعدی) اطلاع د...