اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خبه کردن

نویسه گردانی: ḴBH KRDN
خبه کردن . [ خ َ ب َ / ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خفه کردن . تذریع. جرض زَنا. خنق . ذَبح . سَأت . سأب . سَأد. ظات . زَعط. ضُفد. (از منتهی الارب ) : سلطان را رشته در گردن کردند تا خبه کنند. (جهانگشای جوینی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.