اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ختم کردن

نویسه گردانی: ḴTM KRDN
ختم کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بپایان بردن . منتهی کردن . اختتام . تمام کردن . به آخر رساندن . به انتهاء رسانیدن : و این کتاب را از برای فال خوب بر روی نیکو ختم کرده آمد. (نوروزنامه ٔ خیام نیشابوری ).
رو که جهان ختم کرده بر تو جهان داشتن .

خاقانی .


سعدیا قصه ختم کن به دعا
ان خیرالکلام قل و دل .

سعدی .


تمام ذکر تو ناکرد ختم خواهم کرد.

سعدی .


ختم سخن بدین دو بیت کردیم . (گلستان ).
|| تکمیل کردن . کامل نمودن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ختم دعا کردن . [ خ َ م ِ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دعائی را از بدء تا ختم یک یا چندبار خواندن ۞ : چون دعا ختم کرد برد سجودبرگشاد از شکر گوارش ...
ختم قرآن کردن . [ خ َ م ِ ق ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یک دور قرآن را از اول به آخر خواندن . یک دور قرآن تمام کردن . یکبار همه ٔ قرآن را از بدء ت...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.