اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خجالت بردن

نویسه گردانی: ḴJALT BRDN
خجالت بردن . [ خ َ / خ ِ ل َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) خجالت کشیدن . تحمل خجالت کردن . کسب خجالت کردن :
باندازه ٔ بود باید نمود
خجالت نبرد آنکه ننمود و بود.

سعدی (بوستان ).


گربقیامت رویم بی خرو بار عمل
به که خجالت بریم چون بگشایند بار.

سعدی .


قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که ازین حاصل اوقات بریم .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.