اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خجل گردیدن

نویسه گردانی: ḴJL GRDYDN
خجل گردیدن . [ خ َ ج ِ گ َدی دَ ] (مص مرکب ) شرمسار شدن . خجل شدن . شرمگین شدن . شرم کردن . سرافکنده شدن . خجلت زده شدن :
بسختی بنه ،گفتش ای خواجه ، دل
کس از صبر کردن نگردد خجل .

سعدی (بوستان ).


مه روی بپوشاند خورشید خجل گردد
گر پرتو ز وی افتد بر طارم افلاکت .

سعدی .


چو قاضی بفکرت نویسدبحل
نگردد ز دستاربندان خجل .

سعدی (بوستان ).


|| کنایه از عهده ٔامری بیرون نیامدن :
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون بعشق آیم خجل گردم از آن .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.