اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خجل ماندن

نویسه گردانی: ḴJL MANDN
خجل ماندن . [ خ َ ج ِ دَ ] (مص مرکب ) خجل شدن . درخجالت افتادن . شرمسار شدن . شرمگین شدن :
ماندی اکنون خجل چو آن مفلس
که بشب گنج بیند اندر خواب .

ناصرخسرو.


روز آنست که مردم ره صحرا گیرند
خیز تا سرو بماند خجل از بالایت .

سعدی (بدایع).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.