خدائی شدن
نویسه گردانی:
ḴDʼʼY ŠDN
خدائی شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خوب شدن . نیکو شدن : خدائی شد که فلان طور شد. خدائی شد که این کار شد یا آن کار نشد. خدائی شد که من نرفتم . خدائی شد که فلان نیامد یا فلان کار نشد. خدائی شد که گلوله دور از قلب و ریه خورد. (یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.