اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خدع

نویسه گردانی: ḴDʽ
خدع . [ خ ُ دَ ] (ع اِ) ج ِ خُدعَه . رجوع به خدعه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
سایه ٔ خدا. [ ی َ / ی ِ ی ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از پادشاه و این ترجمه ٔ ظل اﷲ است .(آنندراج ). پادشاه عصر. (ناظم الاطباء) : اقل...
خدا بهمراه . [ خ ُ ب ِ هََ ] (جمله ٔ دعایی ) این اصطلاح در اصل «خدا به همراه کسی باشد» می باشد و آن بوقتی مستعمل است که شخصی قصد خروج اعم...
خدا پرستیدن . [ خ ُ پ َ رَ دَ ] (مص مرکب ) بخدا اعتقاد داشتن . بخدا ایمان داشتن . معتقدبخدا بودن . مؤمن بخدا بودن . مقابل ماده پرستیدن .
ده خدا داد. [ دِه ْ خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان . واقع در40هزارگزی شمال باختری سنقر. سکنه ٔ آن...
ده خدا کرم . [ دِه ْ خ ُ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 24هزارگزی شمال خاوری ایذه . دارای 105 تن ...
در لغت به معنی دعایی برای محافظت فرد از بلایا توسط خداوند است . در استعاره توسط کسانی استفاده می شود که به دلیل باور های اعتقادی به همه بخصوص نزدیکان ...
خداجواب دهد. [ خ ُ ج َ دَ هََ ] (جمله ٔ نفرینی ) برای نفرین است و بمعنی خدا بمیراند. (از غیاث اللغات ). عبارتی برای نفرین است . چون کسی بحث...
کار به خدا افتادن . [ ب ِ خ ُ اُ دَ ] (مص مرکب )از تدبیر و چاره گذشتن کار. (آنندراج ) : حق شناسان ز پی مطلب آسان نروندکار دشوار چو افتد بخدا م...
در لغت به معنی دعایی برای محافظت فرد از بلایا توسط خداوند است . در استعاره به معنی : می دانم شما به من کم لطفی می کنید یا خواهید کرد ، اما من از خداو...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.