گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خدمت دوست نویسه گردانی: ḴDMT DWST خدمت دوست . [ خ ِ م َ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پرستاری و تعهد و عملی که دوستی انجام دهد از سر اخلاص و بندگی : کیست آنکو ندهد دل بچنین خدمت دوست کیست آنکو نکشد، بار چنین خدمتگر. فرخی .|| حضور دوست . مجلس دوست . جناب دوست . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی خدمت دوست خدمت دوست . [ خ ِ م َ ] (ص مرکب )دوستدار خدمت . آنکه علاقه مند بخدمت است : دختر مهربان خدمت دوست زشت باشد که گویمش نه نکوست .نظامی . نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود