گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خدمت کنان نویسه گردانی: ḴDMT KNAN خدمت کنان . [ خ ِ م َ ک ُ ] (ق مرکب ) در حال خدمت کردن . در حال مراسم ادب بجا آوردن : دویدند خدمت کنان سوی من بعزت گرفتند بازوی من .سعدی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود