اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خراب آباد

نویسه گردانی: ḴRʼB ʼABAD
خراب آباد. [ خ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) گیتی . جهان . این عالم . (از ناظم الاطباء). کنایه از دنیا. (از آنندراج ) :
بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم
مگر رسیم بگنجی درین خراب آباد.

حافظ.


من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد بدین دیر خراب آبادم .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.