خرد
نویسه گردانی:
ḴRD
خرد. [ خ ُ رُ ] (ع اِ) ج ِ خرود. (از منتهی الارب ). رجوع به خرود شود. || ج ِ خرید و خریدة. رجوع به «خرید» و «خریدة» شود.
واژه های همانند
۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
جاودان خرد. [ وِ خ ِ رَ ] (اِخ ) محمدحسین بن خلف تبریزی گوید: نام کتابی است که هوشنگ در علم حکمت عملی تصنیف کرده بود. (برهان ). کتاب هوشن...
شوریده خرد. [ دَ / دِ خ ِ رَ ] (ص مرکب )مختلطالعقل : اختلط الرجل ؛ تباه عقل و شوریده خرد گردید. (منتهی الارب ). الاختلاط؛ شوریده خرد شدن . (المصادر...
والان خرد. [ ن ِ خ ُ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شبت . (رشیدی ) ۞ . والان کوچک . رجوع به والان کوچک شود.
خرد وخاکشی . [ خ ُ دُ ک ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ریزه ریزه . خرد. مرد. خرد و خمیر، خردخاکشی . سخت خرد.
موجود زنده ذره بینی
معادل واژه انگلیسیMicroorganism
جاویدان خرد ( آداب العرب و الفرس ) ، کتابی در حکمت عملی تألیف ابوعلی مسکویه * (متوفی 421) حکیم ، مورخ و ادیب عهد آل بویه . این کتاب اندرزنامه ای است ش...
جاویدان خرد. [ خ ِ رَ ] (اِخ ) جاودان خرد نام کتابی است منسوب بجمشید. اصل این کتاب از مسکویه ٔ رازی است که عبدالرحمن بدوی آنرا بنام «الحک...
جرمنگان خرد. [ خ ُ ] (اِخ ) شهری است [ اندر ناحیه ٔ تبت ] (از حدود العالم ). رجوع بجرمنکان و حدود العالم چ دانشگاه ص 75 شود.
بابونج خرد. [ ن َ ج ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اُقَیْحی (تصغیر اقحوان ).
پیراهن خرد. [ هََ ن ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیراهنچه . پیراهن کوچک . صدار. (دهار) (منتهی الارب ). غلالة. (دهار). اصدة. (از منتهی الارب ).