گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خردل فارسی نویسه گردانی: ḴRDL FARSY خردل فارسی . [ خ َ دَ ل ِ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف السطوح . حشیشةالسلطان . صناب بری . تلسفی ۞ . (یادداشت بخط مؤلف ). خَرْفَق . خرفوف . خردل سپید. خرقوق . سپندین . سپندان . حاره . تراتیزک . شب خیزک . قردامن . کیکیر. کیکیش . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود