اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خرس

نویسه گردانی: ḴRS
خرس . [ خ َ رَ ] (ع مص ) گنگ شدن . (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (منتهی الارب ) :
در ثنای مجلس میمون تو مداح را
ناید اندر دل ملال و از زبان ناید خَرَس .

سوزنی .


|| (اِمص ) گنگی . (منتهی الارب ). || (مص ) نوشیدن از خم . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
خرص . [ خ َ رِ ] (ع اِ) چوبی که بدان انگبین چینند. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ). ج ِ اَخْرَص . رجوع به خُرَص و خُرْص شود.
خرص . [ خ ُ رَ ] (ع اِ) چوبی که بدان انگبین چینند. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ). ج ، اَخراص . رجوع به خُرُص و خُرص شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
چنور برهانی
۱۳۹۰/۱۰/۲۰ Iran
0
0

خرس: مخفّف خراس (فروزانفر)
چه جای ما که گردون را چو گاوان در خرس بست او
که چون کنجد همی کوبد به زیر آسمان ما را
غزلیات شمس (1/72/4)


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.