اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خرقه کردن جامه

نویسه گردانی: ḴRQH KRDN JAMH
خرقه کردن جامه . [ خ ِ ق َ / ق ِ ک َ دَ ن ِ م َ / م ِ ](مص مرکب ) دریدن جامه . پاره کردن جامه :
تاج دین ای تاج دین بر فرق تو
بحر انعامی و خلقی غرق تو
آفتاب چرخ اقبالی و هست
صدر دیوان کفایت شرق تو
ابری و درّ و درم باران تو
رعد و صیت تو زرافشان برق تو
آتشی از روی والاهمتی
خلق عالم در امان از حرق تو
جامه ٔ رویی بدست جود خویش
خرقه کردی آفرین بر خرق تو
زرق بیرون شد ز شعر سوزنی
در مدیح مجلس بی زرق تو.

سوزنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.