اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خرم

نویسه گردانی: ḴRM
خرم . [ خ َ ] (اِ) بخاری که از روی آب گرم و زمینهای نمناک برمیخیزد. (ناظم الاطباء) (از برهان قاطع). || [ خ ُ / خ َ ]؛ مهره ای باشد از شیشه سیاه و سفید و کبود که برای دفع چشم به دبر اطفال بندند و خرمک مصغر آن است . (انجمن آرای ناصری ) :
ترسم چشمت رسد که سخت خطیری
چونکه نه بستندخرمکت بگلو بر.

منجیک .


|| (اِخ ) بطور افسانه مرغزاری هم هست که در آنجا کوهی است و هر مطلبی که عرض کنند جواب آید، گویند چون سکندر ذوالقرنین فوت شد رومیان و فارسیان بر سر مدفن او گفتگو می کردند فارسیان می گفتند هر جا که فوت شده است دفن باید کرد و رومیان میگفتند جایی که مولد اوست دفن می کنیم . چون گفتگو بلند شد یکی از فارسیان گفت بفلان کوه باید رفت و سؤال کرد به هرچه جواب آید عمل نمود و چنان کردند. (از برهان قاطع).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
خرم فضا. [ خ ُرْ رَ ف َ ] (اِمرکب ) آسمان . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : کرده در آن خرم فضا صید گوزنان چند جاشاخ گوزن اندر هوا اینک نگونسار آم...
خرم کوشک . [ خ ُرْ رَ ](اِخ ) خزعلیه در خوزستان . (از یادداشتهای مؤلف ).
خرم نهاد. [ خ ُرْ رَ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) خرم وضع. خرم اساس : بدان شهر بی چیز خرم نهادیکی مرد بد نام او هفتواد. فردوسی .|| صاحب روح شاد. دارا...
خرم نهان . [ خ ُرْ رَ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) آسوده دل . مشعوف . خوشدل . (از ناظم الاطباء) : هنر گیرد این شاه خرم نهان زفرمان او شاد گردد جهان . فر...
خرم شدن . [ خ ُرْ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شاد شدن . خوش شدن : مخرام و مشو خرم از اقبال و زمانه زیرا که نشد وقف تو این مرکز غبرا. ناصرخسرو.مبا...
خرم دینی . [ خ ُرْ رَ ] (حامص مرکب ) بر مذهب خرم دین بودن . (یادداشت بخط مؤلف ).
خرم پشته . [ خ ُرْ رَ پ ُ ت َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین ، واقع در 42هزارگزی باختر آبیک و 12هزارگزی راه عمو...
خرم بهار. [ خ ُرْ رَ ب َ ] (اِخ ) نام محلی بوده است . (ناظم الاطباء) : نهادندسر سوی خرم بهارسپهدار و آن لشکر نامدار.فردوسی .رسیدم ببلخ و بخرم ...
باغ خرم . [ غ ِ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) باغی بوده است به خوارزم دریک فرسنگی شهر : و ایشان [ مردم خوارزم ] چون صیدگاهی میرمیدند و گاهی از پس ...
خرم سرشت . [ خ ُرْ رَ س ِ رِ ] (ص مرکب ) آنچه ترکیب لطیف و مناسب دارد. خوش ترکیب : جهانی چنین خوب و خرم سرشت حوالت چرا شد بقا بر بهشت ؟نظامی...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۳ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۸۹/۰۸/۰۵ Iran
0
0

خرم به معنی بخاری که از زمین مرطوب و سبزه زاری بر خیزد نشان میدهد سبز و خرم چرا معادل و مقارن هم به کار برده شده اند. در شهرستان مراغه روستای سر سبزی به نام خرمازد هست که لابد اصلش خرمزار ده بوده است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.