خرم
نویسه گردانی:
ḴRM
خرم . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام روستائیست به جنب اردبیل . (معجم البلدان ). مولد بابک خرم دین در این قریه اتفاق افتاد و خرمیه اصحاب بابک منسوب به این ناحیه می باشند. در منتهی الارب این ده از دههای فارس آمده است ولی صحیح قول یاقوت در مرآت البلدان می باشد.
واژه های همانند
۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۷ ثانیه
خرم بهشت . [ خ ُرْ رَ ب ِ هَِ ] (اِ مرکب ) بهشت خرم . بهشتی که خرم است . مقصود بهشت معهود است : اگر زو شناسی همه خوب و زشت بیابی بپاداش خر...
خرم آبادی . [ خ ُرْ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به خرم آباد که قریه ای است از قرای بلخ . (از انساب سمعانی ). || منسوب به خرم آباد که شهرها و دهکد...
خرم ترکان . [ خ ُرْ رَ ت َ ] (اِخ ) نام مادر یوسف شاه . توضیح آنکه در اواخر ایام ایلخان ارغون خان اتابک یوسف شاه از پرداخت مالیات بمغول سر ...
خرم و شاد. [ خ ُرْ رَ م ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) خوشحال . خرم و خندان . خرم و خوش .
خوش و خرم . [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ خ ُرْ رَ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) خوش . شاد. راضی . خوشحال .
همایون خرم (زادهٔ ۱۳۰۹ در بوشهر[۱])، نوازندهٔ نامدار ویولن، موسیقیدان و آهنگساز سرشناس موسیقی ایرانی است. او هماکنون یکی از اعضای شورای عالی خانه م...
خرم مشهدی . [ خ ُرْ رَ م ِ م َ هََ ] (اِخ ) اسمش عبدالحمید، از مشهد رضوی به یزد افتاد. بتحصیل علوم مشغول گشت و در اندک وقتی فارغ التحصیل از...
خرم شیرازی .[ خ ُرْ رَ م ِ ] (اِخ ) اسمش نجفقلی و از یساولان حضوربود و بعد در خدمت شاهزاده صاحبقران میرزا رتبتی حاصل کرد. او در غزل سرایی طبع...
خرم وخندان . [ خ ُرْ رَ م ُ خ َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) شاد و خوش . سرحال . سرکیف . (یادداشت بخط مؤلف ).
خرم شاه سلطان . [ خ ُرْ رَ س ُ ] (اِخ ) خواهرزاده ٔ ظهیرالدین میر بابرمیرزا بود وبحکومت بلخ رسید. (حبیب السیر ج 4 ص 388 چ خیام ).