اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خرم

نویسه گردانی: ḴRM
خرم . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام روستائیست به جنب اردبیل . (معجم البلدان ). مولد بابک خرم دین در این قریه اتفاق افتاد و خرمیه اصحاب بابک منسوب به این ناحیه می باشند. در منتهی الارب این ده از دههای فارس آمده است ولی صحیح قول یاقوت در مرآت البلدان می باشد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
خرم . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) پهلوان . نام یکی از فرماندهان بزمان شاه شجاع و امیر مبارزالدین از سلسله ٔ آل مظفر. رجوع به ص 171، 218، 214 تاریخ ...
خرم . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش کوهپایه ٔ شهرستان اصفهان ، واقع در 35هزارگزی جنوب باختری کوهپایه و 25هزارگزی جن...
خرم . [ خ ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل واقع در 37هزارگزی جنوب مقری کلا، مرکز بخش بندپی . کوهستانی سردسیر. آب از شکراله رو...
خرم . [ خ ُرْ رَ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش کوهپایه ٔشهرستان اصفهان واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری آخوره . آب آن از چشمه . مح...
خرم . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاسرخ بخش کدکن ، سر راه مالرو عمومی کدکن برباطسنگ . این ده در دامنه ٔ کوه قرار دارد با آب و ...
به کسر خ و سکون ر. آب بینی. مف. خلم به گویش کازرونی(ع.ش)
خرم دژ. [ خ ُرْ رَ دِ ] (اِخ ) نام دیگر قلعه سحر است . رجوع به قلعه سحر شود.
خرم دل . [ خ ُرْ رَ دِ ](ص مرکب ) مشعوف . خوشدل . (ناظم الاطباء) : نشست از بر تخت پرمایه سام ابا زال خرم دل و شادکام . فردوسی .زواره فرامرز و ...
خرم دلی . [ خ ُرْ رَ دِ] (حامص مرکب ) دلشادی . مشعوفی . خوشدلی : ندانستند جز شادی شماری نه جز خرم دلی دیدند کاری . نظامی .زمین بوسه دادند بر شک...
خرم ده . [ خ ُرْ رَ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شاهین دژ شهرستان مراغه ، واقع در یک هزاروپانصدگزی شمال شاهین دژ. این دهکده د...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۳ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.