گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خرم نویسه گردانی: ḴRM خرم . [ خ ُ ] (اِخ ) ظاهراً نام بیشه ای بوده است : نمایان شما را یکی مرغزارز شاهان پیشینگان یادگارورا خرم خواند جهاندیده پیربدو اندرون بیشه و آبگیربرفتند پویان بکردار غرم بر آن بیشه کش نامور خواند خرم .فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۹ ثانیه واژه معنی خرم بهشت خرم بهشت . [ خ ُرْ رَ ب ِ هَِ ] (اِ مرکب ) بهشت خرم . بهشتی که خرم است . مقصود بهشت معهود است : اگر زو شناسی همه خوب و زشت بیابی بپاداش خر... خرم آبادی خرم آبادی . [ خ ُرْ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به خرم آباد که قریه ای است از قرای بلخ . (از انساب سمعانی ). || منسوب به خرم آباد که شهرها و دهکد... خرم ترکان خرم ترکان . [ خ ُرْ رَ ت َ ] (اِخ ) نام مادر یوسف شاه . توضیح آنکه در اواخر ایام ایلخان ارغون خان اتابک یوسف شاه از پرداخت مالیات بمغول سر ... خرم و شاد خرم و شاد. [ خ ُرْ رَ م ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) خوشحال . خرم و خندان . خرم و خوش . خوش و خرم خوش و خرم . [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ خ ُرْ رَ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) خوش . شاد. راضی . خوشحال . همایون خرم همایون خرم (زادهٔ ۱۳۰۹ در بوشهر[۱])، نوازندهٔ نامدار ویولن، موسیقیدان و آهنگساز سرشناس موسیقی ایرانی است. او هماکنون یکی از اعضای شورای عالی خانه م... خرم مشهدی خرم مشهدی . [ خ ُرْ رَ م ِ م َ هََ ] (اِخ ) اسمش عبدالحمید، از مشهد رضوی به یزد افتاد. بتحصیل علوم مشغول گشت و در اندک وقتی فارغ التحصیل از... خرم شیرازی خرم شیرازی .[ خ ُرْ رَ م ِ ] (اِخ ) اسمش نجفقلی و از یساولان حضوربود و بعد در خدمت شاهزاده صاحبقران میرزا رتبتی حاصل کرد. او در غزل سرایی طبع... خرم و خندان خرم وخندان . [ خ ُرْ رَ م ُ خ َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) شاد و خوش . سرحال . سرکیف . (یادداشت بخط مؤلف ). خرم شاه سلطان خرم شاه سلطان . [ خ ُرْ رَ س ُ ] (اِخ ) خواهرزاده ٔ ظهیرالدین میر بابرمیرزا بود وبحکومت بلخ رسید. (حبیب السیر ج 4 ص 388 چ خیام ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۳ ۱۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود