گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خرم نویسه گردانی: ḴRM خرم . [ خ ُ ] (اِخ ) ظاهراً نام بیشه ای بوده است : نمایان شما را یکی مرغزارز شاهان پیشینگان یادگارورا خرم خواند جهاندیده پیربدو اندرون بیشه و آبگیربرفتند پویان بکردار غرم بر آن بیشه کش نامور خواند خرم .فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی خرم خرم . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) پهلوان . نام یکی از فرماندهان بزمان شاه شجاع و امیر مبارزالدین از سلسله ٔ آل مظفر. رجوع به ص 171، 218، 214 تاریخ ... خرم خرم . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش کوهپایه ٔ شهرستان اصفهان ، واقع در 35هزارگزی جنوب باختری کوهپایه و 25هزارگزی جن... خرم خرم . [ خ ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل واقع در 37هزارگزی جنوب مقری کلا، مرکز بخش بندپی . کوهستانی سردسیر. آب از شکراله رو... خرم خرم . [ خ ُرْ رَ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش کوهپایه ٔشهرستان اصفهان واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری آخوره . آب آن از چشمه . مح... خرم خرم . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاسرخ بخش کدکن ، سر راه مالرو عمومی کدکن برباطسنگ . این ده در دامنه ٔ کوه قرار دارد با آب و ... خرم به کسر خ و سکون ر. آب بینی. مف. خلم به گویش کازرونی(ع.ش) خرم دژ خرم دژ. [ خ ُرْ رَ دِ ] (اِخ ) نام دیگر قلعه سحر است . رجوع به قلعه سحر شود. خرم دل خرم دل . [ خ ُرْ رَ دِ ](ص مرکب ) مشعوف . خوشدل . (ناظم الاطباء) : نشست از بر تخت پرمایه سام ابا زال خرم دل و شادکام . فردوسی .زواره فرامرز و ... خرم دلی خرم دلی . [ خ ُرْ رَ دِ] (حامص مرکب ) دلشادی . مشعوفی . خوشدلی : ندانستند جز شادی شماری نه جز خرم دلی دیدند کاری . نظامی .زمین بوسه دادند بر شک... خرم ده خرم ده . [ خ ُرْ رَ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شاهین دژ شهرستان مراغه ، واقع در یک هزاروپانصدگزی شمال شاهین دژ. این دهکده د... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۳ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود