گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خزه نویسه گردانی: ḴZH خزه . [ خ َ زِ ] (اِ) پاروب کشتی رانی . (از ناظم الاطباء). || پاروب . (از ناظم الاطباء). || گیاهی کوچک ۞ از دسته ٔ بریوفیت ها ۞ || رستنی که در جاهای نمناک چون سنگهای مرطوب یا بدنه ٔ درختان مرطوب سبز شود. (یادداشت بخط مؤلف ). شکوفه سنگ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی ریش خزه خزه ریش اوسنی اوسنیا اوسنی. Usnea سردهای از گلسنگهای فروتیکوز سبز مایل به خاکستری کم رنگ است که مانند خُرد بوتههای بی برگ یا منگولههایی چسبیده به پوست یا شاخه رشد می... کون خزه کون خزه . [ خ َ زَ / زِ ] (اِمص مرکب ) سریدن کودک بر نشیمن پیش از راه افتادن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مدخل بعد شود. گوش خزه گوش خزه . [ خ َ زَ/ زِ ] (اِ مرکب ) گوشالنگ . گوش خز. گوش خزک . گوش خیزک .هزارپا. گوش سنب . رجوع به هر یک از این کلمات شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود