گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خزینه داری نویسه گردانی: ḴZYNH DʼRY خزینه داری . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل خزینه دار. نگاهداری خزینه . حفظ خزینه : امیران گردنکش با همت بلند همه از آن بوده اند که سخن را خزینه داری کرده اند. (تاریخ بیهقی ).خزینه داری میراث خوارگان کفر است .حافظ. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود