اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خس پوش

نویسه گردانی: ḴS PWŠ
خس پوش . [ خ َ ] (ن مف مرکب ) خاردار. (ناظم الاطباء). چیزی که آن را بخس پوشیده باشند. (آنندراج ) :
چشمه ٔ امید را خس پوش دیدن مشکل است .

صائب (از آنندراج ).


زلف و خط نگذاشت کافتد چشم ما بر روی یار
موج جوهر دایم این آئینه را خس پوش داشت .

صائب (از آنندراج ).


|| مردم فرومایه و رذل که به لباس مردمان نجیب و شریف درآیند. (ناظم الاطباء). مردم سخت رذل و فرومایه و هرزه کار. (یادداشت بخط مؤلف ). || دشنامی است وعوام خزپوش گویند. (یادداشت بخط مؤلف ). || (حامص مرکب ) استخفای عیب . || کار قبیحی که به محسنات اصلاح آن دهند. || پنهانی قبایح بمکر وحیله . (ناظم الاطباء). || نفاق . (فرهنگ خطی ).
- آتش خس پوش ؛ آتش که بزیر توده خس و خاشاک پنهان باشد :
چند از آتش خس پوش برانگیزی دود
ای بخوش جوهری آئینه حسن تو مثل .

عرفی (از آنندراج ).


- شعله ٔ خس پوش ؛ شعله ای که زیر خس پنهان باشد :
محبت شعله ٔ خس پوش خواهد کاشکی من هم
سری از جیب خاکسترنشینان برنمی کردم .

طالب آملی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
چاه خس پوش . [ هَِ خ َ ] (اِ مرکب ) چاهی که سرش بخس و خاشاک پنهان گردیده باشد. (آنندراج ) : بدور خط از آن چاه زنخدان بیش میلرزم ز آسیب چه ...
خس پوش کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پوشیدن بر سبیل احتیاط. مخفی کردن . (از شرفنامه ٔ منیری ) (از آنندراج ).
خس پوش داشتن . [ خ َ ت َ ] (مص مرکب ) پنهان داشتن . مخفی داشتن برسبیل احتیاط. ۞ (از شرفنامه ٔ منیری ) (از آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.