اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خسته بازو

نویسه گردانی: ḴSTH BAZW
خسته بازو. [ خ َ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب )زخمین دست . زخمی بازو. با بازوی مجروح :
جوان همچنان خسته بازو و دوش
همی راند اسب و همی زد خروش .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.