گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خسته سینه نویسه گردانی: ḴSTH SYNH خسته سینه . [ خ َ ت َ / ت ِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) مجروح سینه . سینه ٔ زخمدار. سینه ٔ جراحت دار : چون کوه خسته سینه کنندم بجرم آنک فرزند آفتاب بمعدن درآورم .خاقانی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود