اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خسته گردانیدن

نویسه گردانی: ḴSTH GRDʼNYDN
خسته گردانیدن . [ خ َ ت َ / ت ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) خسته کردن . مجروح کردن . زخمدار کردن . زخمین کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). || وامانده کردن . درمانده کردن . در تعب انداختن .(یادداشت بخط مؤلف ). || آزرده کردن . آزرده دل کردن . رنجاندن : یکی را بلطف امیدوار کردن و باز بنومیدی خسته گردانیدن . (گلستان سعدی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.