گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خسرو نویسه گردانی: ḴSRW خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام یکی از سلاطین ایران است که بین زمان یزدگرد و بهرام گور سلطنت می کرد و از نژاد پشن بود. بهرام گور بعد شاهی را ازاو گرفت و او را جزء خاصان خود پذیرفت : یکی مرد بد پیر خسرو بنام جوانمرد و روشن دل و شادکام .فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی خسرو خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِ) ملک ۞ . پادشاه ۞ .(زمخشری ) (از برهان قاطع). کسری . قیصر. (ج ، اکاسره ،قیاصره ). هر پادشاه صاحب شوکت . (برهان قاطع... خسرو خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) پسر سیاوش و نوه ٔ کیکاوس یکی از شاهان کیان است . مادرش بنا برقول فردوسی دختر افراسیاب بنام سودابه بود او را ک... خسرو خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام آسیابانی است که یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی را کشت : فرومایه ای بود خسرو بنام نه تخت و نه گنج ونه ... خسرو خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام پدر ناصرخسرو شاعر معروف قرن چهارم هَ . ق . است . رجوع به ناصرخسرو شود. خسرو خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام سردار ایرانی بوده است که در قندهار به زمان شاه سلطان حسین صفوی کشته شده و بعد از او میرویس حاکم قندها... خسرو خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ )لقب انوشیروان پادشاه معروف ساسانی است . رجوع به خسرو انوشیروان شود. خسرو خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) یکی از سلاطین تیموری است بدهلی و پسر جهانگیر. او بسال 1031 هَ . ق . در 36 سالگی از طرف برادرش شاهجهان به قتل ... خسرو خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) از شاعران ترک بود و بسال 1005 هَ . ق . درگذشت . او را دیوانی به ترکی است . (از کشف الظنون ). خسرو خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) (ملامحمد افندی فرزند فرامرز). رجوع به خسروی ، ملامحمد افندی شود. خسرو خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) او از شاعران قرن نهم هَ . ق . است و در دستگاه ینیچری مستخدم بود و این بیت از اوست :بو دهردهشت ابادک کچوب جام... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۸ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود