خسرو
نویسه گردانی:
ḴSRW
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام یکی از پادشاهان اشکانی و اشک بیست و چهارم است که از 108 یا 110 م . تا 128 یا 130 م . بر ایران حکم راند. او چون بسلطنت رسید مصادف با جاه طلبی های تراژان امپراطور روم گردید و این امپراطور ببهانه ٔ ارمنستان بظاهر ولی فتوحات اسکندر در باطن از روم روی به جانب مشرق گذاشت و ارمنستان و بین النهرین را گرفت و حتی تیسفون را تسخیر کرد و یکی از دختران خسرو نیز به اسیری بدست او افتاد. ولی سرانجام این فتوحات برای تراژان شوم بود چه او که قصد تاختن تا رود سند داشت هنوز در غرب ایران بود که شهرهای مفتوح گشوده شده اش یکی پس از دیگری سر بشورش گذاردند و چون تراژان خواست کاری کند به مشکلات بیشمار برخورد کرد و مأیوسانه بازگشت . در این بین خسرو نیز تیسفون و بین النهرین و بطور کلی همه شهرهای پارتی و مفتوح شده بوسیله تراژان را پس گرفت و تراژان هم کاری نکرده جان سپرد و هادریان امپراطور جدید روم از در صلح با خسرو درآمد و حدود روم باز همان شد که قبل از فتوحات تراژان بود. خسرو پس از آنکه فاتحانه به تیسفون درآمد و هادریان با او صلح کرد دختر اسیرشده را بازگرفت و قرار شد که تخت زرین که با اسارت این دختر بدست رومیها افتاده بود باز پس داده شود ولی ظاهراً این تخت باز پس داده نشد پس از خسرو بلاش دوم پادشاه پارتها شد.
صفات خسرو: پیرنیا درباره ٔاو چنین مینویسد: از خسرو بجز آنچه که بمناسبت قشون کشی تراژان به ایران نوشته اند، چیزی نمیدانیم کارهای او در داخله ٔ ایران برای ما مجهول است و حتی نمیدانیم دارای چه صفاتی بوده بنابراین در اینجا فقط می توانیم از صفاتی که او هنگام جنگ با رومیها ظاهر ساخته صحبت بداریم از این نظر او دارای عزمی راسخ و باثبات است وقتی که تراژان به مشرق آمد ابهت روم باندازه ای بود که او به اصطلاح نظامیها «یک گردش نظامی » می کرد و در هیچ جا جدالی روی نمیداد همه تسلیم می شدند یا طالب دوستی روم بودند و از ترس طوق بندگی را بیدرنگ بگردنشان می آویختند در چنین موقعی خسرو ایستاد و ابداً حاضر نشد که داخل مذاکراتی با امپراطور روم شود یاکوچکی و فروتنی نسبت به او نشان دهد. این نکته مهم است زیرا موقع او بسیار مشکل بود چه در داخله مدعیانی داشت که فنای او را می خواستند و از خارج دولتی مانند روم که در این وقت به اوج عظمت خود رسیده بود حمله می کرد و قشون خصم را قیصری مانند تراژان که یکی ازقوی ترین قیاصره ٔ روم و سرداری قابل بشمار می آمد فرمان می داد با وجود تمامی این اوضاع خود را نباختن و در مقابل چنین دشمنی ایستادن کاری است بزرگ . سیاستی که او اتخاذ کرد برای این زمان دولت پارت فوق العاده مناسب بود. دولت پارت در انحطاط امرار وقت می کرد و برضعفش همواره می افزود در این احوال خسرو چاره نداشت جز اینکه در مقابل دشمن نیرومند مهاجم جنگ دفاعی پیش گیرد و دشمن را بداخله ٔ مملکت کشانیده از نیرویش بکاهد تا در موقع به او بتازد. در این قسمت هم روبرو شدن با تراژان در دشت نبرد یا نشستن در قلعه ای جز تباهی او و مملکتش نتیجه ای نداشت زیرا نه از پیش مطمئن بود و نه از پس . از پیش رومیها او را تهدید می کردند واز پس مدعیان سلطنت . بنابراین نقشه ای که او اختیار کرد بهترین نقشه بود و چنانکه گذشت از پرتو این نقشه بالاخره او فائق آمد و سرداری را مانند تراژان مغلوب ساخت رومی ها تمامی ایالات را تخلیه کرده بپارتیها پس دادند و پس از آن صلحی بین دولتین برقرار شد که تقریباً پنجاه سال پاینده بود. بنابرآنچه گفته شد درباره ٔ خسرو باید عقیده داشت که یکی از شاهان خوب ایران در دوره ٔ اشکانی بود. او شاهی است عاقل و متین دارای عزم و حزم او برای این موقع ایران بهترین شاه بود که بر تخت نشست و نیز توانست مملکتش را بی کم و کسر به جانشین خود تحویل بدهد. رجوع به ایران باستان ج 3 از ص 2469 - 2489 شود.
واژه های همانند
۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خسرو اشغانی . [ خ ُ رَ / رُو اَ ] (اِخ ) نام خسرو اشک بیست و چهارم است . (از فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 18). رجوع به خسرو پادشاه اشکانی شود.
خسرو اشکانی . [ خ ُ رَ / رُو اَ ] (اِخ ) نام خسرو اشک بیست و چهارم است . (ایران باستان ج 3 صص 2469-2471 وصص 2610- 2613). رجوع به خسرو پادشا...
خسرو اصفهانی . [ خ ُ رَ / رُ وِ اِ ف َ ] (اِخ ) وی یکی از شاعران قرن هشتم ایران است و لقب او ناصرالدین می باشد مرگ او بسال 731 هَ . ق . اتف...
خسرو ارزمقان .[ خ ُ رَ / رُو اَ زَ ] (اِخ ) نام مردی از مردم جوخان که قریه ای است به نهروان بوده و او مبدع طریقتی است شبیه به مانویه و...
خسرو آسیابان . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام آسیابانی است که یزدگرد سوم به وقت فرار از دست عربان به آسیای او پناه برد و او طمع در لباس یزدگ...
خسرو ابرقوهی . [ خ ُ رَ / رُو اَ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از مورخان دوره ٔ تیموری است و او را کتاب فردوس التواریخ است . (از تاریخ مغول ص 491) (...
غارخسرو دوم . [ رِ خ ُ رَ / رُ وِ دُوْ وُ ] (اِخ ) در کتاب ایران در زمان ساسانیان تألیف پروفسور کریستن سن ترجمه ٔ رشید یاسمی آمده است : در کن...
خسرو سیارگان . [ خ ُ رَ / رُ وِ س َی ْ یا رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی خسرو زرین عطا و کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان قاطع). مهر. هو...
خسرو زرین عطا. [ خ ُرَ / رُ وِ زَرْ ری ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (آنندراج ) (برهان قاطع).
حاجی محمد خسرو. [ م ُ ح َم ْ م َ خ ُ رَ ] (اِخ ) رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 219 و 220 شود.