خسرو خاور. [ خ ُ رَ
/ رُ وِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است . (از برهان قاطع).آفتاب . مهر. هور. (یادداشت بخط مؤلف )
: خوشم آمد که سحر خسرو خاور می گفت
با همه پادشهی بنده ٔ توران شاهم .
حافظ.
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
بدست مرحمت یارم در امیدواران زد.
حافظ.
|| پادشاه مغرب را نیز گویند. (برهان قاطع).