خسروشاه
نویسه گردانی:
ḴSRWŠAH
خسروشاه . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) آخرین پادشاه غزنوی است در غزنین . وی پسر بهرامشاه بن مسعودبن ابراهیم بن مسعودبن محمود. بعد از مرگ پدرش (بهرامشاه ) جای او را گرفت لیکن غوریان در این تاریخ قوت گرفته بودند و سلطان سنجر پیر و ضعیف شده بود و ترکان غز در ممالک سنجر حکومت می کردند به همین علل خسروشاه موفق به نگاهداری پایتخت اجدادی خود غزنین نشد و غزان در 555 هَ .ق . غزنین را از دست او گرفتند و از این تاریخ ببعد ممالک غزنوی منحصر بهمان هندوستان غربی شد لقب او معزالدوله است . وی از 547 تا 555 هَ . ق . سلطنت کرد.
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
خسروشاه . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش اسکو است . شهرستان تبریز در باختر و شمال این بخش واقع است . خسروشاه از شمال بدهستا...
خسروشاه . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام قصبه مرکز دهستان خسروشاه از بخش اسکو شهرستان تبریز است که در 6 هزارگزی باختراسکو در مسیر شوسه ٔ تبریز ب...
خسروشاه . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام قریه ای بوده در دو فرسخی مرو. (از معجم البلدان ).
خسروشاه . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) ابن مبادر ملک دیلم . وی معاصر صاحب بن عباد و جبرئیل بن عبیداﷲبن بختیشوع بوده است . رجوع به عیون الانباء ج ...
خسروشاه . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) ابن ملک حسام الدین سرلشکر ملک نصرةالدین احمد اتابک لرستان است . (از تاریخ گزیده چ 2 ص 548).
خسروشاه غزنوی . [ خ ُ رَ / رُو هَِ غ َ ن َ ] (اِخ ) ملقب به معزالدوله که از 547 تا 555 هَ . ق . حکومت کرد. رجوع به خسروشاه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خسروشاه ناصرالدین . [ خ ُ رَ / رُو ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) نام ششمین و آخرین سلاطین خلجی هند است . (یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به قاموس الاعلا...