اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خشت زدن

نویسه گردانی: ḴŠT ZDN
خشت زدن . [ خ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) پاره ٔ گل در قالب خشت زنی قرار دادن وبشکل قالب در آوردن و در آفتاب گذاردن تا خشک شود و برای ساختن بنا بکار آید. خشت ساختن . خشت مالیدن . خشت مالی کردن . تلبین . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) :
لاف از سخن چو در توان زد
آن خشت بود که پرتوان زد.

نظامی .


پیرهن خود ز گیا بافتی
خشت زدی روزی از آن یافتی .

نظامی .


بوفای تو که گر خشت زنند از گل من
همچنان در دل من مهر و وفای تو بود.

سعدی (بدایع).


- خشت در دریا زدن ؛ کار بیحاصل کردن ،کار بی فایده کردن :
نیکخواهانم نصیحت می کنند
خشت در دریا زدن بی حاصل است .
|| خشت انداختن . خشت (اسلحه ای است ) بطرف زدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خشت قالب زدن . [ خ ِ ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) خشت درست کردن . پاره ای گل برای خشت درست کردن . و در قالب قرار دادن . رجوع به خشت به قالب ...
خشت بر دریا زدن . [ خ ِ ب َ دَرْ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از کار بیهوده کردن است . (یادداشت بخط مؤلف ). نظیر: نقش برآب زدن ، وسمه بر ابروی ...
خشت به قالب زدن . [ خ ِ ب ِ ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) خشت زدن . پاره ٔ گل در قالب خشت گذاردن و خشت ساختن . (یادداشت بخطمؤلف ). || لاف زدن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.