اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خشت زن

نویسه گردانی: ḴŠT ZN
خشت زن . [ خ ِ زَ ] (نف مرکب ) خشت مال . قالب دار. آنکه خشت می سازدبه قالب . (یادداشت بخط مؤلف ). کس که خشت می سازد. (از ناظم الاطباء). ملبن . (دهار). لَبّان :
غلام آبکش باید و خشت زن
بود بنده ٔ نازنین مشت زن .

سعدی (گلستان ).


|| آنکه جنگ کند به خشت و زوبین . (شرفنامه ٔ منیری ). تیرانداز. (ناظم الاطباء). خشت انداز. زوبین انداز.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.