خشت مال . [ خ ِ ] (نف مرکب ) خشت ساز. خشت زن . خشت درست کن . (از ناظم الاطباء). قالب دار. (یادداشت مؤلف )
: چو قالب بیک مشت گل خشت مال
دهان مرا بسته از قیل و قال .
وحید (از آنندراج ).
به آبش چو کف تر کند خشتمال
شود خشت و قالب چو بدر و هلال .
ملاطغرا (از آنندراج ).