گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خشک نویسه گردانی: ḴŠK خشک . [ خ َ ش َ ] (اِ) مقل . کول . مقل مکی ۞ . آرد میوه مقل . (یادداشت بخط مؤلف ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی خشک آوردن خشک آوردن . [ خ ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از سخن نگفتن و سکوت کردنی باشد از غایت اعراض و بی دماغی : مستی فزود اندر سرم خامش کنم خشک آورم... خشک ابزار خشک ابزار. [ خ ُ اَ ] (اِ مرکب ) علفهای خوشبوی خشک . (از ناظم الاطباء). || آن قسمت از توابل که خشک است چون فلفل و دارچین و زیره نه ترچو... خشک استخر خشک استخر. [ خ ُ اِ ت َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش لشت نشاء شهرستان رشت ، واقع در 7 هزارگزی شمال باختر لشت نشاء کنار دریا. محصول ... خشک اسطلخ خشک اسطلخ . [ خ ُ اِ طَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان واقع در 6 هزارگزی جنوب خاوری لنگرود و یک هزارگزی راه... خشک جنبانی خشک جنبانی .[ خ ُ جُم ْ ] (حامص مرکب ) عمل خشک جنبان : اندرین ره نماز روحانی بهتر آید ز ۞ خشک جنبانی .سنائی . خشک در بالا خشک در بالا. [ خ ُ دَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سربند بالا بخش سربند شهرستان اراک ، واقع در 24 هزارگزی باختر آستانه و 4 هزارگزی باختر راه قد... خشک و خالی خشک و خالی . [ خ ُ ک ُ ] (ترکیب عطفی ،ص مرکب ) بدون مضافات . اصل یک چیز بدون هیچ زیادی .- تعارف خشک و خالی ؛ تعارف بدون صمیمیت .- زمین ... مرکب خشک کن مرکب خشک کن . [ م ُرَک ْ ک َ خ ُ ک ُ ] (اِ مرکب ) خشک کننده ٔ مرکب . جوهرخشک کن . ورق از جنسی بخصوص که بوسیله ٔ آن نوشته های با مرکب یا جوهر را... خشک نودهان خشک نودهان . [ خ ُ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن ، واقع در 8 هزارگزی شمال باختری فومن کنار راه فرعی لولمان ... خشک جنباندن خشک جنباندن . [ خ ُ جُم ْ دَ ] (مص مرکب ) کار بی فایده و حرکات بی نفع کردن : کم شنیدم چو تو لت انبانی تر فروشی و خشک جنبانی .سنائی . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۵ ۱۴ ۱۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود