اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خشک آخور

نویسه گردانی: ḴŠK ʼAḴWR
خشک آخور. [ خ ُ خُرْ ] (اِ مرکب ) کنایه از سال قحط و سالی که گیاه و علف کم رسته باشد. (از برهان قاطع). سال قحط. خشکسالی . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) ۞ :
ز خشک آخور خذلان برست خاقانی
که در ریاض محمد چرید کشت رضا.

خاقانی .


|| کنایه از کمی عیش . (برهان قاطع):
آن جگرتر کن من کو که ز نادیدن او
خشک آخورتر از این دیده ٔ تر کس را نی .

خاقانی .


دیدم این منزل عجب خشکآخور است
از قناعت میزبان خواهم گزید.

خاقانی .


|| آخور اسب که درآن چیزی نباشد. (فرهنگ خطی ) :
ابلقی را کاَّسمان کمتر چراگاه وی است
چند خواهی بست بر خشک آخور آخر زمان .

خاقانی .


چون اسب ترا سخره گرفتند یکی دان
خشک آخور و تر سبزه چه دربند چرائی .

خاقانی .


|| (ص مرکب ) مردم رذل و ممسک را نیز گویند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
آخور خشک . [ خ ُ رِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آخُرِ خشک . آخری که علوفه در آن نباشد. || آخر بی آب . || مجازاً، جایی که نعمت و رفاه در ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.