خشک کردن
نویسه گردانی:
ḴŠK KRDN
خشک کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رطوبت چیزی را گرفتن . از رطوبت انداختن . از آب انداختن . نم چیزی را درچیدن . (یادداشت بخط مؤلف ). || شیر را بند آوردن . بدون شیر کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). || منجمد کردن . سفت کردن . از نرمی انداختن . (یادداشت بخط مؤلف ). || میراندن گیاه . کشتن گیاه و درخت . (یادداشت بخط مؤلف ). || فالج کردن . دست و پای کسی را بی حس کردن و از حرکت انداختن .
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
خشک بند کردن . [ خ ُ ب َ ک َ دَ] (مص مرکب ) بستن جراحت یا قرحه با دارویی خشک یا جامه ٔ خشک . (یادداشت بخط مؤلف ) : اگر جراحت شکافی بود راست ...
خشک شانه کردن . [ خ ُ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکبرکردن . غرور ورزیدن . (مجموعه ٔ مرادفات ) : بهانه ها بمیندیش و عذر را بگذارمرا بگیر ز بالا و...
تر و خشک کردن . [ ت َ رُ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه کودک یا بیماری را پرستاری کردن .
سایه خشک کردن . [ ی َ / ی ِ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سایه خشکانیدن میوه یا جز آن را.