اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خشک میوه

نویسه گردانی: ḴŠK MYWH
خشک میوه . [ خ ُ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) آجیل ۞ . (یادداشت بخط مؤلف ) :
ایا جمال رئیسان ز لفظ من معنی
برون نیاید جز خشک میوه ٔ مرسوم
بخشک میوه تو عید مرا مبارک کن
که عید بر عدوت چون وعید خواهم شوم .

سوزنی .


تنگ آمده ست عید و ندانم ز دست تنگ
توجیه خشک میوه ٔ عید من از کجا
هر دوستی که خوانش من اندر نهم به پیش
شیرینیش مدیح بود ترشیش هجا
آخر چو شیرخواره شوند از هجا و مدح
ارجو که خشک میوه دهد خواجه بورجا.

سوزنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.